یا أیها الذین آمنوا لا تتخذوا الذین اتخذوا دینکمْ هزوا و لعبا الایة هر که مسلمان است بار احکام اسلام بر وى نه گران است. هر که صاحب دین است شعار دین بر دل وى شیرین است. موحد را نعمت توحید شاهد دل و دیده و جانست. مومن پیوسته بر درگاه خدمت بسته میان است. هر طینتى را دولتى است، و هر فطرتى را خدمتى است، و هر کسى را منزلتى. عباد الرحمن دیگرند و عبید الشیطان دیگر. مقبولان حضرت دیگرند و مطرودان قطیعت دیگر. یکى در حضرت راز ببانگ نماز شاد شود، و چون گل بر بار بشکفد، پیوسته منتظر آن نشسته، و از بیم فوت آن بگداخته! درویشى را دیدند بر پاى ایستاده، و سر در انتظار فرو برده، گفتند: اى درویش آن چیست که در انتظار وى چنین فرو شده‏اى؟ گفت: طهارت کرده‏ام و وقت راز درآمده، انتظار بانگ نماز میکنم.


این چنین کس را برابر کى بود با آن کس که از شربت کفر و معصیت چنان مست شده باشد که فرق نکند میان بانگ نماز و بانگ رود و ناى، و وصف الحال و قصه ایشان اینکه رب العالمین گفت: و إذا نادیْتمْ إلى الصلاة اتخذوها هزوا و لعبا.


حکایت کنند که پیرى جایى میگذشت. کسى بانگ نماز میگفت. آن پیر جواب وى میداد که و الطعنة و اللعنة، پاره‏اى فراتر شد. سگى بانگ میکرد، و جواب وى تسبیح و تهلیل میگفت پیر را گفتند: این چیست؟ جواب موذن را چنان و جواب سگ چنین؟! پیر گفت: آن موذن مبتدع است، اعتقاد وى پاک نیست، و دین وى راست نیست، بانگ نماز و دیگر بانگها را بنزدیک وى فرق نیست، ازین جهت او را جواب چنان دادم، و از سگ نه بانگ سگ شنیدم که تسبیح شنیدم. بحکم این آیت که رب العزة گفت: و إنْ منْ شیْ‏ء إلا یسبح بحمْده.


و فى قصة المعراج أن رسول الله (ص) قال: «فلما انتهینا الى الحجاب، خرج ملک من وراء الحجاب، فقلت لجبرئیل من هذا الملک؟ فقال: و الذى اکرمک بالنبوة ما رأیته قبل ساعتى هذه. ثم قال الملک: الله اکبر، الله اکبر، فنودى من وراء الحجاب: صدق عبدى انا الله اکبر. فقال الملک: اشهد ان لا اله الا الله، فنودى من وراء الحجاب: صدق عبدى انا الله لا اله الا انا. فقال الملک اشهد أن محمدا رسول الله، فنودى: صدق عبدى، انا ارسلت محمدا رسولا. فقال الملک: حى على الصلاة، فنودى: صدق عبدى، و دعا الى عبادى. فقال الملک: حى على الفلاح، فنودى: صدق عبدى، افلح من واظب علیها. فقال رسول الله: فحینئذ اکمل الله تعالى لى الشرف على الاولین و الآخرین.


و روى ابو هریرة ان النبى (ص) قال: «اذا قال الموذن: الله اکبر، غلقت ابواب النیران السبعة، و اذا قال: اشهد ان لا اله الا الله، فتحت ابواب الجنان الثمانیة، و إذا قال: اشهد ان محمدا رسول الله، اشرفت الحور العین، و اذا قال: حى على الصلاة تدلت ثمار الجنة، و اذا قال: حى على الفلاح، قالت الملائکة: افلحت و أفلح من اجابک، و اذا قال: الله اکبر، قالت الملائکة: کبرت کبیرا و عظمت عظیما، و اذا قال: لا اله الا الله، قال الله تعالى: بها حرمت بدنک و بدن من اجابک على النار.


و روى ابو سعید عن النبى (ص) قال: «اذا کان یوم القیامة جى‏ء بکراسى من ذهب مشبکة بالدر و الیاقوت، ثم ینادى المنادى: این من کان یشهد فى کل یوم و لیلة خمس مرات ان لا اله الا الله و أن محمدا رسول الله، فیقوم الموذنون و هم اطول الناس اعناقا، فیقولون: نحن هم، فیقال لهم: اجلسوا على الکراسى حتى یفرغ الناس من الحساب، فانه لا خوف علیکم و لا انتم تحزنون.


قلْ یا أهْل الْکتاب هلْ تنْقمون منا الایة اى محمد آن بیگانگان را بگو که بر ما چه عیب مینهید و چه طعن کنید، مگر که عیب میشمرید آنچه ما بغیب ایمان دادیم، و کارها بحق تفویض کردیم، و نادیده و نادر یافته بجان و دل بپذیرفتیم! ما این کردیم و شما نافرمان گشتید و سر کشیدید، و خویشتن را از ربقه بندگى بیرون بردید. عیب هم بر شما است، و طعن در شما است، که بر شما غضب و لعنت خداست، ابعدکم عن نعت التخصیص و أضلکم و منعکم عن وصف التقریب و طردکم.


لوْ لا ینْهاهم الربانیون و الْأحْبار بارى ایشان که ربانیان‏اند و احبار، در میان شما اخیار، بدانش مخصوص‏اند و بدریافت موصوف، چرا نادانان را باز نزنند، و بدانش خویش لهیب آتش جهل ایشان به ننشانند. ویل لمن لا یعمل مرة، و ویل لمن یعلم و لا یعمل الف مرات.


فائدة علم آنست و طریق عالم چنان است که بر زبان نصیحت راند، و در دل همت دارد، تا جاهل را از جهل و عاصى را از معصیت باز دارد، و بیراه را براه باز آرد.


چون این نباشد ثمره علم کجا پیدا آید، و شرف علم چون پدید آید! و آنجا که این معنى نبود لا جرم رب العزة هر دو را در ذم فراهم کرد، آن نادان بد کردار و آن داناى خاموش، آن را گفت: لبئْس ما کانوا یعْملون، و این را گفت: لبئْس ما کانوا یصْنعون.


و قالت الْیهود ید الله مغْلولة الآیة اگر موحدان و سنیان بنادانى یکدیگر را روزى غیبت کنند، یا زبان طعن در یکدیگر کشند، پس از آنکه در راه توحید راست روند، و تسلیم پیشه کنند، امید قوى است که آن را در گذارند و عفو کنند چنان که آن پیر طریقت گفت: «در توحید تسلیم کوش، هر چه از عقل فرو رود باک نیست.


در خدمت سنت کوش، هر چه از معاملت فرو شود باک نیست. در زهد فراغت کوش، اگر گنج قارون در دست تو است باک نیست. از مولى مولى جوى، از هر که باز مانى باک نیست».


اما صعب و منکر آنست که در آفریدگار منزه مقدس سخن گوید بناسزا، و آنچه مخلوق را عیب شمرند بر خالق بندد، چنان که آن بیگانگان گفتند: ید الله مغْلولة.


و در اخبار بیارند که: روز قیامت قومى را از عاصیان امت احمد بدر دوزخ آرند، و ایشان را توقف فرمایند. فریشتگان بر ایشان حلقه کنند و ایشان را ملامت کنند، گویند: اى بیچارگان و اى ناپاکان! چه ظن بردید که در کار دین سستى کردید، و معصیت آوردید، ما که فریشتگانیم و بقوت و عظمت جایى رسیدیم که اگر فرماید هفت آسمان و هفت زمین بیک لقمه فرو بریم، باین همه یک چشم زخم زهره نداشتیم که نافرمانى کردیم، و شما با ضعف خویش چندان جفا و معصیت کردید، و تا در این سخن باشند قومى از کافران در میان ایشان افتند. عاصیان اهل توحید چون کافران را بینند، در ایشان افتند، همى زنند، و بدندانشان همى خایند، و میگویند: اینان خداى را ناسزا گفتند، و بوحدانیت وى اقرار ندادند و سر کشیدند. فرمان آید از رب العزة بفریشتگان که دست از این قوم بدارید، و به بهشت فرستید، که هر چند که عاصیان‏اند، بجان و دل در مهر و دوستى ما مردان‏اند. اگر کردار بد داشتند مهر و محبت ما بر دل داشتند، جفاء ایشان بوفا بدل کردیم، و قلم عفو بر جریده جریمه ایشان کشیدیم.


بلْ یداه مبْسوطتان ینْفق کیْف یشاء


عن ابى هریرة قال: قال رسول الله (ص): «ید الله ملاى، لا یغیضها نفقه سخاء اللیل و النهار، أ رأیتم ما انفق منذ خلق السماوات و الارض فانه لم ینقص ما فى یدیه، و کان عرشه على الماء و بیده المیزان یخفض و یرفع».


و عن ابى موسى الاشعرى قال: قال رسول الله (ص): «ان الله تعالى باسط یده لمسیئی اللیل لیتوب بالنهار، و لمسیئی النهار لیتوب باللیل، حتى تطلع الشمس من مغربها».


و قال (ص): «ینزل الله عز و جل فیقول: من یدعونى فأجیبه؟ ثم یبسط یدیه فیقول: من یقرض غیر عدوم و لا ظلوم».